جالب و خواندنی از عمو هاشم آشنای دیرین جهرمی ها در تهران
جالب و خواندنی از عمو هاشم آشنای دیرین جهرمی ها در تهران
به گزارش پایگاه خبری چهره جهرم ،به نقل از همشهری:
عمو هاشم صاحب يك خانه قديمي در محله كارگر شمالي و يك مغازه تجاري در خيابان جمهوري است اما درویشی زندگي ميكند تا اموالش صرف كمك به نيازمندان شود. او هر روز صبح با جعبه كوچكي كه يك عينك و يك خودكار و دفترچه يادداشت داخل آن است جلو در خانه مينشيند و آماده استقبال از نيازمنداني است كه بعد از دعا به درگاه خداوند، مسير خانه او را گز ميكنند. وقتي از او ميپرسيم چه قدر براي كمك به نيازمندان هزينه ميكند، جعبه پلاستيكي را كه مملو از دفترچههاي يادداشت است جلو ما ميگذارد تا خودمان صفحات اين دفترچهها را ورق بزنيم و به اصل ماجرا پي ببريم. اين دفترچهها نشان ميدهند كه عمو هاشم در ۲ ماه ابتدايي سال بالغ بر ۱۲ ميليون تومان از درآمدش را صرف كمك به افراد بيبضاعت و تهيه جهيزيه براي نيازمندان كرده است. حساب و كتابهاي سال ۱۳۹۴ هم نشان ميدهد معتمد محله كارگرشمالي ۹۱ ميليون تومان صرف امور خير كرده است. او ميگويد: «دوست دارم تمام درآمدم را صرف كارهاي خير كنم. گاهي اوقات دانشجوياني به خانه من مراجعه ميكنند كه لنگ كرايه ماشين ماندهاند و بعضي از آنها توان خريد كتابهاي درسي را ندارند.» عمو هاشم كه به گواهي شناسنامهاش ۸۱ بهار از زندگياش را سپري كرده است، خودش را خادم محله ميداند: «در ايام قديم به كساني كه با پاي برهنه براي مردم كار ميكردند و از دار دنيا چيزي نداشتند، پادو ميگفتند. تمام اموالم به مردم تعلق دارد و من پادوي آنها هستم. وظيفه من اين است كه از صبح در خانه را باز كنم و تلفن جواب بدهم.» آنطور كه هاشم جعفرزادگان ميگويد در تمام اين سالها بالغ بر ۳۰ هزار نفر به بهانههاي مختلف در خانه او رفتوآمد داشتهاند و شماره تلفن خانه او در تمام اين سالها دست به دست شده و به بسیاری از شهرهاي ايران هم رسيده است.
وزارت ازدواج جوانان
سبك زندگي پيرمرد محله كارگر شمالي بيشتر به قصهها شباهت دارد تا واقعيت. هاشم جعفرزادگان از همان كساني است كه بايد سلوك و رفتارش را از نزديك ببيني تا به اين باور برسي هنوز هم در اين شهر پرهياهو هستند انسانهايي كه براي گرفتن دست نيازمندان حتي از نان شب خودشان هم ميگذرند. وارد خانه قديمي عمو هاشم كه ميشويم قاليچههاي كهنه و لوازم خانگي قديمي به شدت جلب توجه ميكنند و اين سؤال ذهنممان را مشغول ميكند كه او با كدام ثروت و دارايي دست نيازمندان را ميگيرد. وقتي سؤالمان را با او در ميان ميگذاريم ميگويد: «در بهمن ماه كه مردم خانهتكاني ميكنند و وسايل كهنهشان را داخل كوچه ميگذارند، آنها را به خانه ميآورم و مورد استفاده قرار ميدهم. پولي كه ميخواهم براي خريد يخچال و فرش آنچناني هزينه كنم را به جواناني ميدهم كه به دليل بيپولي نميتوانند ازدواج كنند يا ادامه تحصيل بدهند.» تلفن خانه عمو هاشم از ۸ صبح زنگ ميخورد و او تا ساعت ۱۱ شب پاسخگوي تمام تماسهاي تلفني اهالي و نيازمندان است. معتمد محله ميگويد ازدواج مهمترين مسئله امروز جوانان است و به جاي وزارت ورزش جوانان بايد وزارت ازدواج جوانان تأسيس شود.
همسنگر شهيد همت
هاشم جعفرزادگان كه امروز خانهاش به سنگري براي خيّران محلي تبديل شده، در دوران جنگ در سنگر دفاع از كشور حضور داشته و در عمليات خيبر، همرزم شهيد محمد ابراهيم همت بوده است. او درباره خاطرهاش با شهيد همت ميگويد: «وقتي در جزيره مجنون بوديم، پدافند هوايي نداشتيم و هواپيماهاي عراقي خيلي راحت مواضع ما را بمباران ميكردند و ميرفتند. يك روز ميخواستم به شهيد همت اعتراض كنم كه چرا پدافند هوايي نداريم، اما او به گونهاي نگاهم كرد كه از بيان صحبتهايم منصرف شدم. شهيد همت با نگاه معصومانهاش و با زبان بيزباني گفت دستمان بسته است و نداريم. چند دقيقه بعد موتورش را گذاشت پشت تويوتا باري و به خط مقدم رفت. چند ساعت بعد هم خبر شهادتش را شنيدم. آخرين نگاه شهيد همت را تا آخر عمر فراموش نميكنم. او يك فرمانده شجاع و صادق بود.» هاشم جعفرزادگان در عمليات بيتالمقدس بر اثر اصابت تركش دچار پارگي مينيسك پا شده و از جانبازان پرافتخار دوران دفاع مقدس هم است.»
آخرين سفر با شهيد آويني
معتمد محله كارگر شمالي در زمره دوستان شهيد مرتضي آويني هم قرار دارد و براي تهيه مستند با او به مناطق جنگي رفته است. او درباره رفاقت با شهيد آويني ميگويد: «يك روز سردار دهقان كه در دوران جنگ تحمیلی فرمانده گردان مالك اشتر بود و وجب به وجب منطقه فكه را ميشناخت با من و چند نفر ديگر از رزمندههاي قديمي تماس گرفت و قول و قرار گذاشتيم تا همراه شهيد آويني به فكه برويم. من هم با كمال میل پذيرفتم و ۱۰ فروردين سال ۱۳۷۲ بود كه به فكه رفتيم. چند روز بعد من به تهران آمدم تا مرحوم آغاسي را كه از دوستان صميمي من بود با خودم به فكه ببرم تا پس از ديدن منطقه چند بيت شعر درباره دوران جنگ بگويد.» جعفر زادگان خبر شهادت همرزم قديمي را در تهران ميشنود: «به تهران كه رسيدم خبر دادند كه مرتضي آويني به شهادت رسيده است. وقتي خبر شهادت مرتضي را شنيدم به خانه پدرش رفتم اما ديدم كه خبري از عزاداري نيست. از پدر شهيد آويني پرسيدم مگر مرتضي شهيد نشده؟ او گفت مرتضي براي ما نبود كه حالا براي شهادتش عزاداري كنيم. او براي خدا بود و حالا به سوي او برگشته است. مرتضي آويني براي خدا كار ميكرد و غير از خدا كسي را نميشناخت.»
خانه عموهاشم مؤسسه خيريه است
ناصر ابراهيمزاده، يكي از دوستان قديمي هاشم جعفرزادگان است كه جمعه هر هفته خودش را به قرار هفتگي ميرساند تا براي تسهيل ازدواج جوانان قدمي بردارد. ميگويد: «خانه عمو هاشم به دفتر ازدواج براي جوانان مؤمن و متدين تبديل شده، اما بيشتر شبيه يك مؤسسه خيريه است. هفتهاي يكبار جواناني را كه در شرف ازدواج هستند با خودم به اينجا ميآورم يا اينكه نام و شماره تلفن آنها را به عمو هاشم ميدهم تا يك كار خير انجام شود. شايد ما يك روز در هفته را وقف ازدواج جوانان كنيم، اما عمو هاشم تمام طول سال اين كار را انجام ميدهم و زندگياش را وقف جوانان كرده است. او نه براي محله كارگر شمالي كه براي تمام تهرانيها يك پدر دلسوز و مهربان است. در دوران جنگ هم خانه عمو هاشم پاتوق رزمندگان بود. يادم هست كه در آن دوران ازدحام رزمندگان به حدي زياد بود كه بالش كم ميآمد و خود عمو هاشم سرش را روي پوتين رزمندگان ميگذاشت و ميخوابيد.»
زندگياش را براي جوانان هزينه ميكند
مرتضي پرورش يكي ديگر از دوستان قديمي عمو هاشم كه از قبل از انقلاب در خانه او رفت و آمد داشته ميگويد: «عمو هاشم مغازه ۱۷متري در حوالي خيابان جمهوري دارد كه اجارهاش ماهي ۱۲ ميليون تومان است، اما او مغازهاش را ماهي ۸ ميليون تومان به ۲ جوان كاسب اجاره داده و ميگويد نميتوانم براي گرفتن اجاره به كسي فشار بياورم. عمو هاشم کمی از مبلغ اجاره را براي هزينه زندگياش برميدارد و بقیه را صرف كارهاي خير ميكند. او به خودش سختي ميدهد تا جوانان به خانه بخت بروند و نيازمندان سر گرسنه روي بالش نگذارند.»
زندگي درويشي
«خانه عمو هاشم يك پاتوق فرامحلي و فرامنطقهاي است.» بهروز محمدبيگي، يكي ديگر از دوستان عمو هاشم ميگويد: «سال قبل عدهاي از مسلمانان آفريقايي به تهران آمده بودند و بعد از نمازجمعه، عمو هاشم آنها را به خانهاش دعوت كرد. بعد از صرف ديزي سر صحبت را با مهمانان آفريقايي باز كرديم و آنها از مشاهده چنين محفل برادرانهاي حيرت كرده بودند و ميگفتند با حضور در اين خانه نگاهمان به ايرانيان تغيير كرد. عمو هاشم به تمام انسانها يك نگاه بدون مرز دارد. در شرايط فعلي كه عدهاي لنگ يك گوني برنج هستند، عمو هاشم مثل يك پدر دلسوز نگاه مهربان و دستان بخشندهاش را از كسي دريغ نميكند و حلال مشكلات است. خيلي اوقات وعده غذايي عمو هاشم يك تكه نان بربري با پنير است. گاهي اوقات هم يككيلو عدسي بار ميگذارد و چند وعده با خانوادهاش صرف ميكند اما برای نيازمندان و جواناني كه ميخواهند ازدواج كنند، كم نميگذارد.»
حاتم طايي زمانه است
حدود ۲۶ سال از دوستي محمد عابدي با هاشم جعفرزادگان سپري شده و او با شناختي كه از خانه معروف محله كارگر شمالي دارد ميگويد: «شماره تلفن خانه عموهاشم بين تهرانيها دست به دست ميشود و كساني كه در زندگي لنگ ميشوند با اينجا تماس ميگيرند. پسران و دختران جوان هم كه در شرف ازدواج هستند به اينجا ميآيند و عمو هاشم از آنها شماره تماس ميگيرد تا بعد از پيدا كردن مورد مناسب خبر بدهد. سالها پيش اينجا پاتوق دانشجوياني بوده كه بعدها دكتر و مهندس شدند و عموهاشم جوانان بيكار محله را به آنها معرفي ميكند تا صاحب شغل شوند. او از ۸ ميليون توماني كه بابت اجاره مغازه دريافت ميكند، ۶۰۰ هزار تومان بابت هزينههاي زندگياش برميدارد و بقیه را براي ازدواج جوانان و كمك به نيازمندان صرف ميكند. باورش كمي سخت است ولي ما دوستان قديمي عمو هاشم ميدانيم كه او حاتم طايي زمانه است.»
براي خدا كار ميكند
حاج علي اميري، همسايه قديمي عموهاشم معمولاً پاي ثابت و شريك اغلب كارهاي خير اوست. او درباره رفيق و همسايه قديمي ميگويد: «در اين محله و در كل تهران به جواناني كه به بنبست ميرسند ميگويند برو به خانه عمو هاشم. گاهي اوقات دخترها يا پسرهايي كه بنا به هر دليلي از خانه گريزان ميشوند به اينجا پناه ميآورند و عمو هاشم مثل فرزند خودش از آنها نگهداري ميكند تا پدر و مادرشان با خبر شوند. او خانه، مغازه و جسم و جانش را وقف مردم كرده است. بارها ديدهام كه وعده غذايياش نان و پنير و نان و خيار است و پول يك وعده غذا را براي نيازمندان كنار ميگذارد. خوش به سعادتش كه دلبستگي به ماديات دنيا ندارد و براي خدا كار ميكند.»
این خبر را به اشتراک بگذارید :